آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان آراج از راحلهdm دانلود رایگان

رمان آراج از راحلهdm با لینک مستقیم

دانلود رمان آراج از راحلهdm کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، درام، هیجانی، انتقامی، بزرگسال، تجاوزی، خیانتی

تعداد صفحات : 3134

رمان آراج

خلاصه رمان : آراج شاهی… مرد پولدار و پر ابهتی که تنها آدم زندگیش برادر زادشه! با خودکشی برادرزادش به خاطر یک دختر اون دختر رو پیدا میکنه و جوری بهش تجاوز میکنه که از خونریزی بیهوش میشه.. با طرد شدن آوین از خانواده‌ش، آراج از فرصت استفاده می‌کنه و اون و به خونش میاره تا تلافی کنه و ازش انتقام بگیره…

قسمتی از داستان رمان آراج

حال اونم بهتر از من نبود ولی سعی کرد آرومم کنه و بهم امید بده. دستش و گذاشت روی کتفم و با صدای بغض داری گفت: _دخترم قویه، من مطمئنم سالم از این در میاد بیرون. سر عقب کشیدم و نگاهش کردم چقدر این مرد صبور بود، چقدر آغوشش آرامش بخش بود. بیخود نبود که آوین انقدر پدرش و دوست داشت. _اگه آوین طوریش بشه من زنده نمیمونم. اخمی کرد _جای این حرفا براش دعا کن الان بیشتر از هرچیزی به دعای ما نیاز داره پسرم. امید داشته باش و بسپارش به خدا. بی حرف سر تکون دادم. کاش میشد منم مثل اون حداقل تظاهر کنم به آرامش. به اینکه طوری نیست و آوین از این در سلامت بیرون میاد. ولی من میترسیدم. خیلی زیاد. من از این در خاطره ی خوشی نداشتم.

چون هر کدوم از عزیزانم وارد این اتاق شدن زنده از این در بیرون نیومدن. و حالا پدر آوین چه میدونست چه بر من میگذره. چند ساعتی که پشت سر گذاشته بودم برام قد یه عمر گذشت. بخصوص وقتی که دکتر گفت مجبور شدن یکی از کلیه های آوین و بردارن و حالا آوین فقط یه کلیه داشت. قطعا وقتی چشم باز میکرد و میفهمید چیشده خیلی غصه میخورد. بازم جای شکرش باقی بود که حالش خوبه و من و دخترمون و تنها نذاشته. هنوز بیهوش بود و دکترش گفته بود عمل سختی داشته ولی جای نگرانی نیست و تا چند ساعت دیگه بهوش میاد. تو این چند ساعت خبری از آوا نداشتم فقط در این حد میدونستم که پیش افسانست. از اتاق بیرون زدم تا زنگی به افسانه بزنم.

همون لحظه دیدم که بابای آوین داره به سمتم میاد. _بهوش نیومد؟ _نه، من یه زنگ بزنم به افسانه خانوم حتما آوا بهونه ی آوین و میگیره. _باشه پسرم، من تو اتاق پیش آوینم. سری تکون دادم و شماره ی افسانه خانوم و گرفتم. همینکه جواب داد اولین چیزی که به گوشم رسید صدای گریه ی بلند آوا بود. نفسم بند اومد و قلبم مچاله شد. دل نگران گفتم: _چیشده افسانه خانوم؟ آوا چرا گریه میکنه؟ آقا لچه از گرسنگی هلاک شده زنگ زدم بهتون جواب ندادید چیکار کنم؟ کلافه چنگی به موهام زدم. _یه جوری آرومش کن الان میگم محمد بهترین شیر خشک و بخره و بیاره. _آقا اگه نخورد چی؟ کلافه بودم و خسته، دست خودم نبود که  تن صدام کمی بالا رفت.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: آراج
  • ژانر: عاشقانه، درام، هیجانی، انتقامی، بزرگسال، تجاوزی، خیانتی
  • نویسنده: راحلهdm
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 3134
  • حجم: 8.31 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 209 بازدید
  • 50,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=9099
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.