دانلود رمان آدمِ فضایی اثر Yalda.sh (نویسنده انجمن رمانبوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
با ترس از خواب پریدم و با بغض به بالا خیره شدم و پیوسته مادرم رو صدا زدم که با دلهره من رو به آغوش کشید. دست به سرم کشید و گفت: هیش، هیش، آروم باش، کابوس بود. با صدایی لرزون گفتم: خیلی بد بود …
خلاصه رمان آدمِ فضایی
مثلا یه داستانی که خوندم این بود که یکی عاشق گلی شد گل رو کند؛ ولی یکی که گل رو دوست داشت بهش رسیدگی کرد و اونجا بود که من فرق عشق و دوست داشتن آدم ها رو فهمیدم. در مورد حس عشق که میخوندم فهمیدم که عشق یه چیز کاملاً متفاوت توی دنیاشونه گفته بودن که اگه عشق رو توی دل نگهداری عشق باقی میمونه؛ ولی اگه عشق رو به زبون نیاری کامل نیست. خب، آخه یعنی چی؟ چه طور هم بگه و هم نگه؟ رفتم و از مامانم پرسیدم که عشق چیه،
بهم گفت که دیگه هیچ وقت پی عشق و هر چیزی که به انسانها مربوط میشه رو نگیرم. از اونجایی که بچهی خوبی هستم فقط بخش اول حرفش رو انجام دادم. یه روزم که داشتم در مورد اصطلاحاتشون میخوندم به جمله دل شکستن رسیدم. برام عجیب بود آخه دل مگه استخون داره که بشکنه، آخه چه طور دل میشکنه؟ بازم به خوندن ادامه دادم تا فهمیدم که دل از شدت ناراحتی میشکنه و هر چند وقت یکبار تیر میکشه. این دور از باورم بود که جایی بشکنه
که اصلاً استخونی نداشته باشه؛ ولی متاسفانه همهی اینها حقیقت تلخی بیش نبودن… از دور به رفتارهاشون زل زده بودم و هر از گاهی یه تیکه سنگ رو به فضا مینداختم و اون ها هم خواسته هاشون رو به عنوان (آرزو) به سنگ هایی که اسمش رو ستارهی دنباله دار گذاشته بودن میگفتن، یکی از ستاره یکی رو میخواست، یکی شغل میخواست، یکی هم موفقیتش رو میخواست. عجیب ترینشون دختری بود که فقط به آسمون خیره شده بود و از چشمهاش آب میاومد …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.