دانلود رمان آخرین پر سیمرغ اثر دریا دلنواز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نجوای بیست و چند سال دارد و دو سال میشود که مادر شده ولی از لحاظ روحی تنهاست، او تمام سعی خود را میکند تا به گذشته فکر نکند و به خاطر فرزنداش، مقابل تمام اتفاقهای ناخوشایند زندگی خود بایستد! این تلاش و مقاوم بودن تا زمانی موًثر است که کسی که سال های دور نقشی در قلبش داشته برمیگردد و …
خلاصه رمان آخرین پر سیمرغ
موهای روشن غزل رو براش بافتم و از جلوی آیینه یکی از عطرهامو برداشت. -اون سنگینه از دستت میفته… بذار سر جاش. از توی آیینه لبخندی بهم تحویل داد و صدایی درآورد تا دلمو نرم کنه، دوباره شیشه عطر و بلند کرد و مجبور شدم از تخت پایین بیام. یکم براش عطر شدم و با نگاهش، بهم فهموند که چشم انتظاره رژ لبه! -میخواییم بریم خونهی آقا جون، اگر ببینه رژ زدی ناراحت میشه نمیشه؟ لبهاشو غنچه کرد و به میزی که لوازم آرایشم و روش چیده بودم نگاه کرد. -خودت میدونی آقاجون دوست نداره حالا اگر تو دلت می خواد میزنم. رژ لبو برداشت و تا نزدیک صورتش بردم قدمی
به عقب برداشت. -نمیخوای؟ “نه” غلیظ و پر حرصی گفت و باعث شد بزنم زیر خنده. -چرا قهر میکنی، من که میگم بزن، اگر آقاجونم چیزی گفت بگو دوست داشتم! جیغی کشید و با یک دست بلندش کردم و روی تخت انداختمش… جیغ های بنفشش که میون خنده هام اتاقو پر کرده بود، برام دلنشین بود. شیطنت هایی که میدونستم داره اما بروزش نمیده و با این جیغ و مو کشیدن هاش، جلوی خنده هاشو میگیره. -اگر به آقاجونم نگفتم موهامو کشیدی، نیگا کن لای انگشت های کوچیکتو پر از موهای مامانه. پایین تخت نشسته بودمو سرم روی پاش بود که مشت دستشو باز کرد و به موهایی که لای
دستش بود نگاه کرد. -ریخت! خوبی مهمونیهای آقاجون و مادرم این بود که اجازه نمیدادند مهمون دست به سیاه و سفید بزنه. -نجوا پاشو این ظرفارو جمع کن. با صدای نگار، لبخندی که روی لب داشتم، پاک شد. -من چرا؟ من خسته ام … چادر توخونه اشو جلوتر کشیدو قیافهای برام اومد. -تو از بچگی خسته بودی… نا نداشتی حرف بزنی… به زورم که راه میرفتی اون وقت ما به این غزل بیچاره پیله میکنیم که دو کلوم حرف به دهن مبارکش بیاره. وقتی مادرش تویی از بچه دیگه چه توقعی باید داشت؟ خیارو محکم گاز زدم و با عجله بلند شدم، چادرمو از سرم انداخت. -حاج خانوم، یادم نمیاد که …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.