آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان آبرویم را پس بده

دانلود رمان آبرویم را پس بده اثر مریم ثروت (moon shine) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

اُرکیده نجفی، که در ناز و نعمت بزرگ شده است، طی آشنایی با سپهر صولتی، عاشق و دلداده او می‌شود! ارکیده ناخواسته پا در رابطه ای می‌گذارد که باعث بدنامی او می‌شود، پای خانواده ها که به میان می‌آید، همه چیز بهم می‌ریزد و در نهایت بخاطر حفظ آبرو، ارکید با سپهر ازدواج می‌کند، ولی هر دو خانواده آن‌ها را طرد می‌کنند …

خلاصه رمان آبرویم را پس بده

التماس می‌کردم مثل همیشه… مثل سه سالی که تنم به مزهء کمربندش بدجوری عادت کرده بود… -نزن… بی انصاف نزن.. نزن که دیگه این تن و بدن خسته طاقت به ضربه بیشتر رو نداره نزن که با هر شلاق اضافه خون و جونی نمی‌مونه. آخه چرا می‌زنی..؟ چرا کباب می‌کنی..؟ چرا این تن به گل نشسته رو شکسته تر می‌کنی..؟ مگه من چیم..؟ کیم..؟ به غیر از یه زن..؟ به غیر از یه همسر..؟ تا کجا می‌خوای پیش بری..؟ کی این ولع سیری ناپذیرت تموم میشه. باز هم شلاق بود و ضربه های مشت و لگد. دردشون اونقدر زیاد و زیاد زیاد شد که دیگه حس نمی‌کردم که دیگه درک نمی‌کردم داشتم می‌رفتم

رو ابرها داشتم. اسوده می‌شدم از بند زن بودن.. ولی باز هم میون ضربه‌ها التماس می‌کردم.. -نزن بی غیرت.. به تو ای که داری زندگیم رو می‌بینی میگم.. غیرت که به رگ برآمده نیست.. به بازوهای برجسته نیست.. به عدالت به حفظ حریم زنانگیم.. به اینکه وقتی عصبانی میشی با خودت بگی اون زن و من مرد.. اون نازه و من نیاز.. اون حواست و من آدمی که به عشقش از بهشت رونده شدم.. ولی چقدر زود فراموش کردی که تو آدمی و من حوام.. چقدر سریع از یاد بردی که حوّا همون حوّای سابقه ولی تو دیگه اون ادم قبل نیستی… اون عاشق بی قرار که اسمون رو به زمین می‌آورد نیستی…

صدای نفس نفس از یه جای دور میاد. از میون کلی مه و بوران.. خسته شده.. حق داره.. زدن یه آدم کم چیزی نیست. انرژی می‌بره خستگی داره. داره نفس تازه می‌کنه تا بره برای راند بعدی.. رائد بعدی؟ منظورم چیه..؟ کتک یا مشت و لگد یا… حکایت من حکایت همونیه که از درد زیاد.. زده به طبل بی عاری… پوست کلفت شده تو سختی‌ها… محکم شده تو چینش لوگوهای رنگارنگ زندگیش.. بازم بی اراده زمزمه می‌ کنم. من همونم که یه روز می‌خواستم دریا بشم. می‌خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم.. آرزو داشتم برم تا به دریا برسم.. شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم… رسیدم… اما به کجا؟ …

مرجع این مطلب رسانه فرهنگی رمانبوک به نشانی: رمان آبرویم را پس بده

  • 50 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=5019
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.